محل تبلیغات شما

حرفای من با خودم



یادمه یه زمانی هر کی اسم ایدی یا وبلاگش یا پستش یا کاربریش "تنها"تنهایی بودباوخودم‌میگفتم ینی چیچرا اینجوری میگن

فکرشو نمیکردم یروز ازیی مث اینروزا باشه که بشدت احساس تنهایی کنم

اصلنم ادمی نیستم از سر تنهایی بخوام به کسی که ب ارزش باشه پناه ببرم اصلا

حتنا باید ینفر طبق معیارام باشه تا بهش دل بلندم و احساس راحتی کنم‌و دلم‌میخواد یکی باشه درکم کنه و براش به اندازه تموم این سالها حرف بزنم. :( 

خدایا خواسته زیادیه؟


و شاید تو ؛ در حال حاضر

آخرین خواسته من از دنیا باشی برای داشتنت در کنار حفظ بقیه ی داشته هایمو چقدر ندارمتو چقدر بی قرارمو چقدر با من سردیو باز هم‌جقدر دلبری.دوستت دارم و دلم‌  کودک درونت را میخواهدو تو چقدر گدایی که انرا از من دریغ میکنی.و من جقدر دلتنگمو چقدر بی قرارم.


گوه بزنه بهت 

ببشعووووووووور

دارم برات.لهت میکنم.ینب شاید در واقع خودی که در برابر تو خیلی صبوره رو له میکنمبهت نشون میدمنه نه به خودم نشون میدم من کیم

من همونیم که اگه کسی زیادی دیگه بخاد برام‌قیافه بیاد از روووووووش رد میشمو میگذرم



یادمه یه زمانی هر کی اسم ایدی یا وبلاگش یا پستش یا کاربریش "تنها"تنهایی بودباوخودم‌میگفتم ینی چیچرا اینجوری میگن

فکرشو نمیکردم یروزایی مث اینروزا باشه که بشدت احساس تنهایی کنم

اصلنم ادمی نیستم از سر تنهایی بخوام به کسی که بی ارزش باشه پناه ببرم اصلا

حتما باید ینفر طبق معیارام باشه تا بهش دل بلندم و احساس راحتی کنم‌و دلم‌میخواد یکی باشه درکم کنه و براش به اندازه تموم این سالها حرف بزنم. :( 

خدایا خواسته زیادیه؟


روز 

و

از اون بدتر شب 

دلگیری بود برامدلم خیلی گرفته .خیلی.هیچکس توی دنیام نیست.هر جقدر به عید نزدیک میشیم .بیشتر استرس دارم و دلم‌گرفته تر میشه.هیچ دلخوشی و دلگرمیی نیست.هیشکی دوروبرمون نیست.تنهای تنهاییمتنهاترم نیشم چون همون دوستای اندکمم نیستنخدایا الان یه قطره اشک چکید از چشمم.و راه باز شد برتی باقی قطرات .خدا  صدامو میشنوی؟ .روزای خوش تر هم برام بیار.خوش تر.بهترخواهش میکنم.خواهش میکنم.خواهش میکنم خداااااااا تو رو به پنج تن قسمخدااااااا


عید مبارک

عیدم مبارک

سال خوبی خواهد بود.میدونم.توکل به خدا

این پنج روز با اینکه کهر خاصی نکردم ولی ننیدونم چطور گذشت

الانم توی سفرم که بی حوصله تر از روزایی که توی خونه خودمون بودیمم شدمدلم میخاد برگردم به دیار خودمونبه غار خودم


تو را میسپارم به دست زمان.روزگارتا براین هر انچه به صلاحم هست را بیاورد

و تو هر کجا که میخواهی بروی برو

برای من عکسهایت کافیست

همینکه صدها بار نگاهشان کنم‌

و در دلم قربان صدقه قدو بالا و معصومیت چهره ات بروم

همینکه با نگاه به صورت جذابت کودک درونش راهم ببینم 

همینکه در خیالم با تو راه بروم.بدوم‌صدایت کنم.نگاهت کنم

اری خیالت برایم کافیست.


تو را میسپارم به دست زمان.روزگارتا برایم هر انچه به صلاحم هست را بیاورد

و تو هر کجا که میخواهی بروی برو

برای من عکسهایت کافیست

همینکه صدها بار نگاهشان کنم‌

و در دلم قربان صدقه قدو بالا و معصومیت چهره ات بروم

همینکه با نگاه به صورت جذابت کودک درونش راهم ببینم 

همینکه در خیالم با تو راه بروم.بدوم‌صدایت کنم.نگاهت کنم

اری خیالت برایم کافیست.


یادم نره که مندختر قویی هستم.کم‌نمیارمزانو نمیزنممحکم و استوار با اقتدار باقی میمونم‌و منت کسی رو نمیکشم.غم و عصه و چس ناله هام فقط با خودمه و برای خودم.و توی خلوت خودمولی بیرون.اونجایی ک همه هستن.من قویمقوی


احساس میکنم هیشکی حرفمو‌نمیفهمه

نمیدونم با گی حرف بزنم

خدایا چرا کاری نمیکنی برام

خسته شدم از این حالم

خدایا به معجزه نیاز دارم

نمیتونمنمیکشم

خسته شدم از این وضعیت .از این‌حس یطرفه.دلم میخواد یکی بیاد درکم کنه.بسه دیگه هر چی همه رو درک کردم و بهشون کمگ کنم

حالا یکی بیاد به داد خودم برسه


میدونی چیه؟؟ موضوع از این قراره که مزخرف تر از این وجود نداره که

وقتی به یکی علاقه مند میشی، ترس از دست دادنش هم توی وجودت به همون میزان بزرگتر میشهو دقیقا این همون نقطه ایه که روز به روز حالت بجای اینکه بهتر بشه.بدتر میشه.مزخرفه


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین جستجو ها